شک فرهنگی: مواردی که مهاجرین ترکیه بازگو میکنند که هیچ شخصی به شما نمیگوید
مایکل کینگزون در سال ۲۰۱۲ به استانبول نقل مکان کرد. معلمی ۳۸ ساله انگلیسی
به دنبال ماجراجویی و تجربیات جدید از انگلیس به ترکیه نقل مکان
کرد.
الا یوهانسون در سال ۲۰۱۴ به همراه خانواده جوان خود به فتحیه از سوئد نقل مکان کرد. این نویسنده می
گوید که خانواده به دلیل سبک زندگی آرام و “تابستان ابدی” سواحل
مدیترانه به فتحیه نقل مکان کردند.
ما از این زوج در مورد شوک فرهنگی سؤال می کنیم: جنبه های کشور
جدید آنها را شگفت آور، دلپذیر- یا حتی وحشتناک دانستند.
مایکل: دوستانه بودن آنها مرا شگفت زده کرد
“هر کجا که میرفتم شخصی بود که مایل به کمک به من باشد: آدرس جایی
را نشان دهند یا به من کمک کنند تا چیزی بخرم یا قبض بپردازم. این
در روزهای اولیه بسیار مفید بود. حتی وقتی موانع زبانی مشکل ایجاد کرد، مردم هنوز هم با تماس
با دوستی که انگلیسی صحبت می کرد، سعی می کردند به من کمک کنند تا
ترجمه کند یا به من راهنمایی کند.
من به بسیاری از شام ها، تولدها و رویدادهای دیگر دعوت شده ام.
هنگامی که من به عروسی دو نفری که با آنها ملاقات نکرده بودم،
توسط پدر داماد دعوت شدم. من نرفتم – هنجارهای فرهنگی خودم حاکی
از این است که شما هرگز برای عروسی که به آن دعوت نشده اید شرکت
نمی کنید. مدتی طول کشید تا به اینگونه دعوت ها عادت کنم. در واقع
اولین دعوت من از زنی بود که در فرودگاه منچستر با او ملاقات کردم
در حالی که منتظر پرواز خود به استانبول بودم – حتی در ترکیه هنوز
پا نگذاشته بودم اما میهمان نوازی معروفشان را تجربه کردم!”
الا: رفتار با کودکان متفاوت است
“مهاجرت به اینجا با خانواده بسیار شگفت
آور اما بسیار خوب بوده است. به هر کجا
که برویم، مردم به گرمی به فرزندانمان سلام می کنند و چیزی را به
آنها پیشنهاد می دهند – مقداری غذا یا برچسب یا اسباب بازی ارزان.
یک بار زنی جیب هایش را چک کرد و کیفش را گشت تا چیزی برای پسرم
پیدا کند، اما فقط یک بسته خلال دندان داشت که همان را به پسرم
تحویل داد.
بچه ها این موضوع را دوست داشتند، توجه را جلب کردند. بعضی اوقات
نامناسب و گاهی شیرینی ها بسیار زیاد میباشند. اما در کل این
نکته ای مثبت است که باعث می شود احساس استقبال و مهمان
نوازی در خانه کنیم. در سوئد مردم همیشه دوست نداشتند بچه ها را
بیرون ببینند، به عنوان مثال در رستوران ها یا کافه ها. اما در
اینجا آنها با آغوش باز مورد استقبال قرار می گیرند، و هنگامی که
شب ها بیرون می روید، تعداد زیادی کودک در حال گردش هستند. مردم
همیشه می پرسیدند که چرا فرزندان ما اینقدر زود به رختخواب
رفتند.”
مایکل: کمبود زبان انگلیسی مرا شک زده کرد
“مگر اینکه در مناطق واقعاً توریستی (مانند استانبول مرکزی،
فتحیه، آنتالیا یا بدروم) باشید، پیدا کردن فردی که به خوبی
انگلیسی صحبت کند دشوار میباشد. این باعث تعجب من شد که چندین بار
شنیدم که انگلیسی در مدارس ترکیه اجباری است. من در ابتدا با این
مورد مشکل داشتم، اگرچه مردم واقعاً تمام تلاش خود را برای
برقراری ارتباط با شما خواهند کرد. شما باید ترکی را امتحان کنید
و یاد بگیرید، زندگی راحت تر خواهد بود و مردم پذیرای شما خواهند
بود.”
الا: هیچ چیز قطعی نیست
“از کشور منظم اروپایی هستم، کمبود این ویژگی را در بعضی مواقع
آزار دهنده می دانم. به عنوان مثال، من با دوست جدید ترک به یک
رستوران رفتم و او با پیشخدمت درباره قیمت های موجود در منو بحث
کرد و در نهایت تخفیف گرفت. انتظار چونه زدن را داشتم، اما این
کمی افراطی است.
نگرشی آرام به زمانبندی نیز وجود دارد. من جلسه ای داشتم که قرار
بود از نه تا دوازده باشد، اما از ده تا دو طول کشید. من هنوز نمی
توانم بفهمم که کشور چگونه اداره شود – قرار ملاقات هایی مانند آن
و کل روز شما از تعادل خارج میشود. من هنوز دارم به این بخش از
زندگی ترکیه عادت می کنم.”
مایکل: غذاها عالی است اما طول کشید تا به آن عادت کنم
“ترک ها با هر وعده غذایی نان می خورند. این برای من عجیب است.
همچنین مدتی طول کشید تا به خوردن عمومی عادت کنم. من وقتی برای
اولین بار وارد خانواده شدم و صبحانه، همه آنها یک بشقاب بزرگ می
خورند و نان را تمتم میکردند. اگر غذای خود را به اندازه کافی
سریع مصرف نکردید، جلوی چشمان شما ناپدید می شود. و گرچه غذا در
ترکیه بسیار خوب است، اما گاهی اوقات باید اعتراف کنم که دلم غذای
متفاوتی را طلب میکرد.
من قبلاً به مک دونالد می رفتم یا میخانه مهاجران پیدا می کردم که
شام های کبابی داشتند. من فکر می کنم بخشی از آن کمی به خاطر
احساس غربت بود. من چهار سال است که در ترکیه هستم و اکنون عاشق
غذا هستم، بسیار تازه و ارگانیک است، آخرین باری که وعده غذای فست
فود به سبک آمریکایی خوردم، را نمی توانم به خاطر بیاورم.”
الا: اوایل توالت ها مرا وحشت زده میکردند
“اولین باری که با توالت ترکی روبرو شدم، در شهری کوچک در خارج از
فتحیه به کافه کوچک مراجعه کردم. پرسیدم سرویس بهداشتی کجاست و به
سمت درب پشت کافه هدایت شدم. وارد شدم و دوباره مستقیم به بیرون
برگشتم. فکر کردم اشتباهی رخ داده است. من دوباره سوال کردم، و
پیشخدمتی که در ابتدا من را مودبانه راهنمایی کرده بود، دوباره
مرا به داخل اسکورت کرد و آن موقع متوجه شدم. وحشت کردم، نمی
دانستم چه کنم! من به شوهرم پیامکی از توالت ارسال کردم و درخواست
کمک کردم، او فکر کرد که این خنده دار است اما او خیلی دلسوز
نیست. اگر در مناطق غربی تر زندگی می کنید، تعداد زیادی از این
توالت ها را در ترکیه نمی بینید. اما اکنون به اندازه کافی روبرو
شده ام که نه تنها آنها مرا نمیترسانند بلکه من آنها را به
حالت “عادی” ترجیح می دهم زیرا فکر می کنم بهداشتی تر
هستند.
مایکل: سوالات شخصی میتواند بیش از حد باشد
“راننده تاکسی که هنگام ورود من را از فرودگاه به هتل رساند، به
اندازه برخی از نزدیکترین دوستانم درباره من می داند. من در مورد
خانواده، وضعیت روابط، تعداد فرزندان، حقوق و دستمزد، شغل
والدینم و اینکه خانه من چقدر هزینه دارد، مورد بازجویی قرار
گرفتم. چون انگلیسی و مودب بودم به سؤالات پاسخ دادم اما احساس
راحتی نمی کردم و خوشحال شدم که مسیر تمام شد و توانستم به حباب
خصوصی خود برگردم.
بعد از چهار سال هنوز عادت نکرده ام، اما شما فقط باید به خاطر
داشته باشید که این از مکان خوبی ناشی می شود، و از نظر فرهنگی
رایج است. فقط بگویید “بو اوزل” ، که به معنی “خصوصی است”
میباشد.مردم به طور کلی این را می پذیرند. من احساس نمی کنم شما
باید فقط برای مودب بودن حریم شخصی خود را به خطر بیاندازید – راه
های دیگری برای مودب بودن در طول تعامل وجود دارد.”
الا: کلمه نه جزو دایره لغات ترک ها نمیباشد
“این یکی از جنبه های ناامید کننده فرهنگی بود زمانی که ما
سعی می کردیم در این کشور مستقر شویم و قبل از آنکه بیشتر درباره
مردم ترکیه بدانیم. به جای اینکه بگویند نمیدانند، بسیاری از مردم
توضیحی غیرقابل درک به شما می دهند. دریافت نکردن جواب مستقیم
بسیار آزار دهنده است. من به یاد دارم یک صبح خسته کننده سعی در
یافتن دفتر دولتی داشتم.
من مدام از مردم می پرسیدم که کجاست و آنها به من جواب نامفهومی
می دادند. سرانجام آن را به تنهایی پیدا کردم. از آن زمان به بعد
فهمیدم که این فقط بخشی از فرهنگ است و دیگر مرا آزار نمی دهد. من
همچنین در مورد نشانه منحصر به فرد که ترکها برای گفتن “نه”
استفاده می کنند آموخته ام: یک سر به سمت بالا با کلیک بر روی
زبان. شما واقعاً کلمه “نه” را که زیاد استفاده می شود نمی شنوید.
ای کاش قبل از رسیدن، این موضوع را می دانستم.”
مایکل: باورم نمیشد که مردم نسبت به تاریخ اینقدر عادی رفتار
میکردند
“در کشور ما، آثار باستانی و ویرانه های تاریخی عموماً پشت موانع
هستند و برای دیدن آنها باید هزینه بپردازید. در ترکیه چنین نیست
– می توانید تاریخ را در همه جا مشاهده کنید. در شهر ساختمانهای قدیمی عثمانی با سازه های مدرن
تلاقی شده و دیوارهای باستانی بخشی از چشم انداز شهر می شوند.
هنگامی که شهر را ترک می کنید و به سمت حومه شهر می روید، فقط
تاریخ حیرت انگیز وجود دارد – قلعه های ویران شده، دیوارها و حتی تمدن هایی که فقط
می توانید به تنهایی کشف کنید. نیازی به پذیرش نیست، آنها حتی
نشانه گذاری نشده اند. آنها فقط بخشی از چشم انداز هستند، هیچ کس
واقعاً متوجه آن نمی شود، و این در ابتدا من را بسیار شگفت زده
کرد. اکنون، من فکر می کنم این حس تاریخی باعث می شود که ترک ها
بیشتر با هویت و فرهنگ خود در تماس باشند – این راهی است که باید
در همه جا باشد.”
بیشتر بخوانید:
دیدگاهتان را بنویسید