مسیر طولانی را طی کنید: با قطار از آنکارا به قارص بروید
تحقیقات اولیه آنلاین من در
مورد خرید بلیط برای سفر قطار سریعالسیر دوگو (شرق) به قارص به
فال نیک نگرفت.
وقتی «بلیطهای قطار آنکارا به قارص» را در گوگل جستجو میکردم،
وبلاگها و وبسایتهایی با من مواجه شدند که از قبل به من هشدار
میدادند که بلیتهای اتاق خواب در قطار سریعالسیر دوگو «به
اندازه دندان مرغ کمیاب است» و توصیه میکردند که یک تور
سازمانیافته را رزرو کنم.
تورهای از پیش تعیین شده و با راهنما ممکن است برای برخی مناسب
باشد، اما عموماً برای من بیمعنی هستند. کمبود خواب برای من تعجب
آور بود، زیرا به طور کلی دریافته ام که ترک ها در سفرهای راه آهن
به عنوان راهی احمقانه برای رسیدن از A به B می خندند. به خصوص،
زمانی که اتوبوس ها و پروازها در ترکیه بسیار کارآمد و ارزان
هستند.
با این حال، قطار در من تجربه شگفت انگیزی در سفر قبلی داشت. چهار
سال پیش، من با قطار خوابیده از آنکارا به کاپادوکیا، از طریق
آنکارا و قیصری درست قبل از ارتقای مسیر به خط جدید برقی سریع،
سفر کردم. همانطور که من برای سفر برنامه ریزی می کردم، وقتی
برنامه هایم را فاش کردم، روی هم رفته ابروهای ترک ها بلند شد.
دوستانم با صبر و حوصله به این خارجی که ظاهراً کمی دیوانه بود
توضیح داده بودند که اگر بخواهم پرواز کنم یا اتوبوس بگیرم، خیلی
سریعتر به آنجا خواهم رسید.
گفته می شود قطارهای ترکیه برای رسیدن به هر نقطه ای دوبرابر طول
می کشد تا زمانی که در حومه شهر یا سرعت باد می روند. ظاهرا
آلمانی ها تا حد زیادی مسئول ساخت اولیه شبکه ریلی ترکیه بودند و
ترک ها متقاعد شده اند که آنها با کیلومتر شارژ میکنند.
بیشتر بخوانید توسط Marie Coggin:
با این حال، بدون اطلاع من، ترک ها شروع به شروع رابطه عاشقانه
خود با شبکه ریلی مسن و نادیده گرفته خود کردند. هیچ چیز برای
برافروختن دوباره احساسات نسبت به یک شعله قدیمی بهتر از این نیست
که متوجه شوید که شعله قدیمی ممکن است برای مدت طولانی تری وجود
نداشته باشد. بخشهای بزرگی از سیستم ریلی ترکیه در حال ارتقاء به
یک شبکه پرسرعت کارآمدتر اما ناگزیر کسل کننده (YHT یا Yuksek
Hizli Tren) است.
قطار سریعالسیر آنکارا قارص دوگو، با سفر حماسی ۲۵ ساعته خود،
توسط گروهی از مسافران جوان ترکیه که اخیراً ویدئویی از سفر خود
را در شبکه های اجتماعی منتشر کرده اند، رونق گرفته است. قبل از
این، مردم تا حد زیادی از مناظر زیبا و منزوی ایسترن اکسپرس که
بخشی از جریان رودخانه فرات غربی را دنبال می کند، بی اطلاع
بودند.
آنکارا قارص دوگو اکسپرس; قطار آهسته اصلی به قارص، توسط شبکه
ریلی ترکیه (TCDD) پشتیبانی میشود. بلیطها در وبسایت TCDD موجود
است، اما به سختی میتوان آنها را تهیه کرد، زیرا تختخوابها و
کاناپهها به صورت عمده توسط آژانسهای مسافرتی خریداری و
بلافاصله در دسترس قرار میگیرند و به عنوان پکیج تور با
هزینههای بسیار بالاتر فروخته میشوند.
برای مقابله با تقاضا، TCDD در می ۲۰۱۹ یک قطار مضاعف (توریستی)
اضافه کرد که فقط از اتاق خواب تشکیل شده بود. بلیطها گرانتر
هستند و جذابیت کمتری برای تورگردانها دارند و بنابراین رزرو
آنلاین بهطور مستقل آسانتر است.
مانند یک کاوشگر بی باک که از صعود
به یک کوه خائنانه امتناع می کند، دشواری در تهیه بلیط خواب مرا
مصمم تر از همیشه کرد. آژانس مسافرتی Amber Paul Forrester در
کاش، که وعدههای کمی میدهد اما اغلب بیش از حد تحویل میدهد،
برنده شد و صندلیهایی را با هزینهای ناچیز برای تبدیل به خواب
در آخرین لحظه فراهم کرد.
به نظر میرسد که اپراتورهای تور از رزرو خوابگاهها جلوگیری
کردهاند و در صورت عدم فروش آنها را نزدیکتر به زمان سفر آزاد
میکنند. با این حال، از ماه می ۲۰۱۹، قطار دوم از آنکارا به قارص
با شبکه ریلی ترکیه (TCDD) شروع به حرکت کرده که اکنون بخشی از
این اقدام را برای کاهش فشار بر خدمات قطار یارانهای انجام
میدهد.
با این حال، این Dogu Express جدید (yeni) با یک هشدار همراه است:
بلیط ها بسیار گرانتر هستند. با این حال، فشار را بر آنچه که در
نهایت به معنای خدمات قطار است، به جای یک سفر توریستی، کاهش می
دهد تا مردم را از A به B با حدود ۵۳ ایستگاه در طول مسیر منتقل
کند، که به نظر می رسد اکثر آنها در میانه راه هستند.
با نشان دادن بلیت قطار در سرویس رزرو آنلاین وبسایت راه آهن
ترکیه TCDD، رزرو خواب راحتتر به نظر میرسد. اگرچه بلیتها برای
گردشگران خارجی گرانتر، اما همچنان ثابت میکند که سفری
مقرونبهصرفه و ارزشمند با قیمتهای پایینتر از قیمت استاندارد
بلیط قطار در سراسر اروپا است و قطار تنها دو توقف با فواصل
طولانیتر خواهد داشت تا امکان گشتوگذار را فراهم کند.
همانطور که با سایر مسافران در سکوی آنکارا گار جمع می شدیم،
نادیده گرفتن انتظار و هیجان سخت بود، گویی که در یک سفر بی
باکانه به سوی ناشناخته می رویم.
من و همراهم جعبه ها و غنایم غذا و شراب خود را در اتاق خواب مدرن
و مجهز به تهویه مطبوع گذاشتیم. ما شراب آوردیم زیرا دیگر الکل در
قطارهای ترکیه سرو نمی شود.
هر تخت خواب دارای یک روشویی، دو تخت دو طبقه تاشو، یک میز کشویی
و یک یخچال با وسایل رایگان مانند آب پرتقال، آب، شکلات و بیسکویت
بود. دمپایی هایی نیز برای پذیرایی از ما در خانه سیار ترکی مان
تهیه شده بود و یک نگهبان قطار به تمام کوپه های ما سر میزد تا
مطمئن شود همه چیز مرتب است. در حالی که انگشتش را روی لب هایش
گذاشته بود، لبخندی کینه توزانه به سمت من زد و بطری های شراب را
که در سینک دستشویی خنک می شدند، دید.
همسایههای ما برای این سفر با هم خوش و بش میکردند و برخی حتی
شروع به تزئین محفظه خود کردند تا برای جشن تولد پنجاهمین سالگرد
آماده شوند. آنها هم پیش بینی می کردند که چند چوب لیوان شراب
بریزد.
ما ساعت ۶ بعدازظهر به موقع بیرون آمدیم – این تنها زمانی بود که
قرار بود هم برای این سفر و هم برای سفر برگشت به موقع حاضر شویم.
با این حال، چون هیچ کس برای رسیدن به جایی که بخشی از جذابیت کلی
بود عجله نداشت.
ما به زودی از صف طولانی ماشین رستوران دست کشیدیم، زیرا به نظر
می رسید همه در شروع سفر ایده مشابهی داشتند. با این حال، پیکنیک
ما از کیکهای چدار انگلیسی و گوشت خوک به ارائه ساده ساندویچهای
برشته و کوفته، غذای استاندارد رستوران داخل هواپیما ترجیح داده
شد و مانند دختران مدرسهای سنت ترینیان شیطون آنها را بلعیدیم.
وقتی هوا تاریک شد و حومه آنکارا از دیدمان محو شد، آسایش وجود
داشت، در حالی که شراب خود را می خوردیم، زیرا میدانستیم که راه
زیادی برای افتادن در تخت های دو طبقه باریک اما کاملاً تمیز و
راحت خود نداریم. ماندن در آنها در شب یک چالش بود زیرا قطار با
لرزش شدیدی به ایستگاههای بیشماری میپیچید و من را به کنار
تختم چسباندم. نگاه کنجکاوانه از پنجره تایید کرد که ما در میانه
ناکجاآباد هستیم. من متعجب بودم که چرا کسی می خواهد در چنین مکان
های دور زندگی کند.
هنگامی که خورشید در ساعت ۶ صبح شروع به طلوع کرد و مرا به آرامی
از خواب و تخت دوطبقه بیرون آورد، حومه شهر آناتولی را تماشا کردم
که از پشت پنجره کوپه ام عبور می کرد و از تپه های تقریباً
دوونسکی که به آرامی در منطقه سیواس می چرخیدیم.
در نزدیکی چتینکایا، از کنار یک ون سفید انفرادی که منتظر عبور
ما از یک تقاطع بود، گذشتیم. به این فکر کردم که این مرد وانت
سفید ترکیه ای که به شانس بدش برای تأخیر در قطار انفرادی در راه
آهن تک ریل لعنت می فرستد، لبخند زدم و به این فکر کردم که آیا او
برنامه خود را هر روز در تلاشی بیهوده برای اینکه توسط قطار
سریعالسیر دوگو گرفتار نشود تغییر می دهد؟ تنها به دلیل ناتوانی
در اجرای برنامه در هر موقعیت، مانع از آن می شود.
ما به زودی شروع به دنبال کردن جریان سریع رودخانه کیزیلیرمک
کردیم. مطمئن نبودم که قطار سعی میکند با رودخانه همگام شود یا
برعکس – در هر صورت، به نظر میرسید رودخانه در مسابقه پیروز
میشود. با نزدیک شدن به کماه، در نزدیکی ارزنجان، قله های برفی
روی قله های کوه ظاهر شدند، این اواخر ماه مارس درست قبل از آب
شدن آب بود، و یخبندان به طرزی جادویی در لبه چمن های کنار مسیرها
می درخشید و می درخشید. سرعت یک حلزون یک روح مبتکر تراکت برای
پیشسفارش کگ کباب، یک دونر کباب افقی منحصر به فرد ارزروم به
جایی که ما اکنون به آنجا میرفتیم، توزیع کرد و مسافران مشتاقانه
سفارشات خود را برای سفر به قارص ارسال کردند.
من و همراهم در ارزروم با نمایشی از استالاکتیتهایی که به زیبایی
از سقف ایستگاه آویزان شده بودند، استقبال شدیم و به ما هشدار
میدادند که دمای پایینی که در آستانه فرود آمدن از گرمای قطار به
ما بود، به ما میداد.
دو شب اقامت داشتیم و از دو مدرسه معروف دیدن کردیم، قلعهای که
به دلیل مناظر شهر و پیستهای اسکی معروفش ارزش صعود خائنانه را
داشت. ما همچنین به طور تصادفی با خانه همه جا حاضر “آتاتورک
اینجا ماند” روبرو شدیم، جایی که بنیانگذار خوش سفر جمهوری ترکیه
برای چند ماه در آن اقامت داشت. این من را به یاد روشی انداخت که
ملکه ویکتوریا در قرن قبل از او ظاهراً در تمام خانههای باشکوه
بریتانیا «اینجا میخوابید».
گشت و گذار ما در ارزروم انجام شد، ما سفر خود را به قارص از سر
گرفتیم و در این فکر بودیم که چه چیزی می تواند قطار را چهار ساعت
در یک خط ریلی تک ریلی با تقریباً یک قطار در آن به تاخیر
بیاندازد. وقتی سوار شدیم از نگهبان پرسیدم که آیا قطار اغلب چهار
ساعت تاخیر دارد؟ او با افتخار پاسخ داد: «اوه نه، معمولاً فقط دو
ساعت».
برای ما اهمیتی نداشت، هرچند متأسف بودیم که وقت کافی برای کشف
خود قارص نداشتیم. با کرایه یک ماشین، از ویرانه های آنی، مرکز
فرهنگی و تجاری سابق و فراموش شده امپراتوری ارمنستان در جاده
قدیمی ابریشم بازدید کردیم. به نظر می رسید که هر کلیسا کلیسای
سنت گرگوری نام داشته باشد. ما تعجب کردیم که آیا این به دلیل
کمبود شدید تخیل است، اما در عوض متوجه شدیم که سنت گریگوری قدیس
حامی ارمنستان است. ویرانه های آنی، شهر قرون وسطایی سابق، به شهر
۱۰۰۱ کلیسا نیز معروف بود و دقیقاً در مرز بسته ارمنستان واقع شده
است، حتماً باید دید.
در دریاچه چیلدیر می توان سوار اسب شد و روی آب یخ زده سورتمه زد.
در پایان ماه مارس که در میان برف احاطه شده بودیم، به نظر
میرسید که ما یک میلیون مایل از تصور اکثر گردشگران از ترکیه که
بیشتر با بارهای آفتابگرفته در طول و عرض استراحتگاههای ساحلی
سبک غربی مانند بدروم یا مارماریس یا آنتالیا آشنا هستند فاصله
داریم.
اکثر گردشگران به دلیل کمبود بلیط، سفر با قطار را یک طرفه انجام
می دهند، زیرا معمولاً آژانس های مسافرتی فقط سفرهای یک طرفه را
ارائه می دهند. با این حال، مطمئناً خوشحال بودیم که از هر دو راه
لذت بردیم، این بار آگاه تر و هوشیارتر در مورد اینکه چه زمانی و
کجا بهترین فرصت های عکس را پیدا می کنیم.
حتی به نظر می رسید که در این مناسبت، Dogu Express حتی ممکن است
به موقع به آنکارا برگردد. با این حال، با فرارسیدن شب، و هنگامی
که قطار به سمت ایستگاه سیواس می خزید، شروع به خراشیدن و جیغ زدن
کرد، تعدادی ژاندارما یونیفرم پوش را دیدم که سوار قطار شد.
با تاریکی سیاه شب، و شراب قاچاقی ما به سرعت به کمد کوبید، احساس
میکردیم که در نوعی از فیلمهای حماسی روسی فراری هستیم، زیرا
افسران لباس استتار شناسنامهها را به روشی بیرحمانه و کارآمد
بررسی میکردند.
یک ساعت بعد. قرار بود که Dogu Express بار دیگر دیر به مقصد
برسد. در چنین سفری، هیچ کس اهمیتی نمی دهد. با این حال، من ممکن
است استثنا قائل شوم و کمی متاسفم برای یک مرد ون سفید ترک که به
شانس خود لعنت میفرستد، زیرا او برای کارش معطل میشود و دوباره
در آن تقاطع دورافتاده در Cetinkaya گیر میکند!
بیشتر بخوانید:
بهترین قطارهای خواب در اروپا
دیدگاهتان را بنویسید